عمومی

ساخت وبلاگ
 

متن کامل آئین نامه اجرای مفاد اسناد رسمی لازم الاجراء وطرز رسیدگی به شکایت از عملیات اجرائی مصوب ۱۱/۶/۱۳۸۷   شامل ۲۰۳ ماده بوده  که با تصویب این آئین نامه آئین نامه های قبلی لغو می شود

عمومی...
ما را در سایت عمومی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : مالک omidzeman بازدید : 160 تاريخ : جمعه 10 شهريور 1391 ساعت: 12:39

آئین نامه اجرایی قانون تعیین تکلیف وضعیت ثبتی اراضی و ساختمان های قافد سند رسمی بعد از تصویب آیت اله آملی لاریجانی رئیس قوه قضائیه، طی بخشنامه ای از سوی دکتر تویسرکانی معاون رئیس قوه قضائیه و رئیس سازمان ثبت اسناد و املاک کشور ابلاغ شد.

عمومی...
ما را در سایت عمومی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : مالک omidzeman بازدید : 134 تاريخ : جمعه 10 شهريور 1391 ساعت: 12:39

 

‎‎20 ‎ماه ديگر با حذف چهار صفر از پول ملي ايران، واحد پولي جديدي به اقتصاد ايران‎ ‎وارد خواهد شد.

به گزارش ايسنا، پس از مطرح شدن‎ ‎پيشنهاد حذف چهار صفر از پول ملي، هرچند برخي از كارشناسان و فعالان اقتصادي بي‌اثر‎ ‎بودن آن در كنترل تورم و مقوله‌هاي ديگر را متذكر شدند، اما بانك مركزي مصمم به‎ ‎اجراي آن است.

بانك مركزي در اولين گام‌هاي خود حتي سامانه‌اي را راه‌اندازي كرد كه مردم براي‎ ‎واحد جديد پول ايران نامي را انتخاب كنند و اخيراً هم لايحه اين پيشنهاد به رئيس‎ ‎جمهوري داده شده است تا وي آن را به مجلس ببرد.

مدير اداره بررسي‌ها و سياست‌هاي اقتصادي بانک مرکزي نيمه ارديبهشت امسال با‎ ‎بيان جزيياتي از لايحه‌ حذف صفر که به رئيس‌جمهوري براي امضاء و ارسال به مجلس‎ ‎تقديم شده است، گفت: در اين لايحه حذف چهار صفر از پول ملي پيشنهاد شده و براي زمان‎ ‎اجرايي شدن آن هم هرچند سال 1393 پيشنهاد شده، اما نياز به يک مهلت حداقل 18 ماهه پس‏‎ ‎از تاييد و قبل از اجرا لازم است.
عمومی...
ما را در سایت عمومی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : مالک omidzeman بازدید : 136 تاريخ : جمعه 10 شهريور 1391 ساعت: 12:39

 
 
بطورکلی همانگونه که ازنام این نهاد قانونی که زیرمجموعه قوه محترم قضائیـــه می باشـد مشخص گردیده، کلیه امورمربوط به ثبت اسناد واملاک کشور از وظایف این اداره میباشــــــد عمده اموری که دراین نهاد انجام میگردد و متقاضیـان مختلـــــف برای انجام این موارد بـــــــه اداره ثبت اسناد واملاک مراجعه می نمایند درذیــل بـــــــه تفکیک اعلام میگردد و درخاتمــــــه برای آشنائی با چگونگی انجام کارهــا در این اداره فرمهای درخواست تعدادی از اموری کــــه درشرح وظایف ثبت اسناد واملاک بــوده و مورد نیاز متقاضان می باشد جهت راهنمایی اعلام میگردد.

عمده اموری که انجام آن درعهده اداره ثبت بشرح ذیل می باشد:
عمومی...
ما را در سایت عمومی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : مالک omidzeman بازدید : 165 تاريخ : جمعه 10 شهريور 1391 ساعت: 12:39

گفت و گوي كيهان با حجت الاسلام محمد صحتي سردرودي / نويسنده عاشورا پژوه امام حسين (ع)، محور وحدت شيعه و سني 


    فرا رسيدن اربعين حسيني بار ديگر بستر مناسبي را فراهم كرد تا پيرامون موضوع مهم تحريف زدايي از چهره تابناك حادثه عاشورا و ضرورت تبيين محكمات آن و نيز نحوه استفاده از پتانسيل عظيم اين واقعه جاويد براي ايجاد همدلي و وحدت ميان مسلمانان در سراسر جهان با حجت الاسلام محمد صحتي سردرودي به گفت و گو بپردازيم.
    حجت الاسلام سردرودي در طي ساليان متمادي تحقيقات گسترده و ارزشمندي پيرامون تحريفات عاشورا به عمل آورده و حاصل آن تاليف چندين جلد كتاب بوده است كه از جمله آنها كتاب «عاشورا پژوهي و تحريف شناسي عاشورا» در 2 جلد است كه به عنوان پژوهش برتر سال از سوي انجمن دين پژوهان برگزيده شده است. همچنين كتاب «غديريه هاي فارسي» وي در سال 79 به عنوان كتاب سال ولايت انتخاب گرديد.
    وي هم اكنون از پژوهشگران كتابخانه مرحوم آيت الله مرعشي نجفي مي باشد. اينك متن گفت و گو از نظر خوانندگان عزيز مي گذرد.
    ¤ اكنون كه در آستانه اربعين حسيني قرار داريم مايلم به عنوان اولين سؤال درباره جايگاه و اهميت و تأكيدات فراوان بر اربعين و عدد چهل در فرهنگ ديني توضيح دهيد.
    - در رابطه با اربعين حرف و حديث زياد است مسلما رمز و رازي در اين واژه وجود دارد. اربعين واژه اي است كه در متون ديني ما و بخصوص قرآن و در حيطه هاي مختلف كارآيي دارد مثلا مناجات حضرت موسي در قرآن در چهل روز تكميل شده (سوره اعراف، آيه 142)، در عرفان، در ديوان حافظ، در احاديث بسيار درباره جايگاه و تقدس عدد چهل سخن فراوان به ميان آمده است از جمله: «اگر كسي 40 شبانه روز براي خدا اخلاص بورزد، چشمه هاي حكمت از قلبش بر زبانش جاري مي شود.»
    به قول حافظ:
    كه اي صوفي شراب آن گه شود صاف
    كه در شيشه بماند اربعيني
    ¤ درخصوص اربعين حسيني و فلسفه شكل گيري آن بفرمائيد و اينكه از چه زماني اربعين آن حضرت مطرح شد و چرا براي پيامبر و ساير ائمه(ع) مسئله اربعين مطرح نشده و تنها اين موضوع براي امام حسين(ع) وارد گشته است؟
    - در متون روايي و حديثي درباره اربعين شهادت امام حسين و مخصوصا زيارت اربعين تأكيد زياد شده تا آنجا كه گفته اند از علائم مومن زيارت اربعين امام حسين(ع) است.
    متن زيارتنامه اربعين بسيار پربار و آموزنده است، حتي در جايي در باره اهداف امام حسين عليه السلام و شهادتش در زيارت اربعين مي گويد: «امام حسين عليه السلام جان و خونش را در راه خدا داد تا بندگان خدا را از جهالت و ناداني، و حيرت گمراهي نجات دهد.»
    روز چهلم براي امام حسين با زيارت جابرابن عبدالله انصاري صحابي پرآوازه پيامبر(ص) كه به همراه دانشمند معروف عطيه عوفي كه از محدثين و تابعين به نام بوده شكل گرفته است. اين دو بزرگوار روز چهلم شهادت امام حسين(ع) سر مزار حضرت مي رسند و زيارت امام را به جا مي آورند از آن روز اين اربعين به عاشورا مرتبط شد.
    ¤ اما در برخي نقل ها وارد شده كه علت شكل گيري اربعين به خاطر بازگشت اسراي اهل بيت به كربلا پس از چهل روز و عبور آنان از كنار مزار شهدا بوده، آيا چنين استدلالي صحيح است؟
    - خير اين ممكن نيست. اين رويداد با وقايع تاريخي كه در شام و كوفه و عراق اتفاق افتاد سازگاري ندارد، خانواده شهيدان كربلا، بيش از 45 روز فقط در خرابه شام زنداني بودند، سال اول در عرض چهل روز اين همه اتفاقات و رفت و آمدها محال است كه صورت گيرد، محال است كه در سال اول خانواده امام حسين(ع) در خلال چهل روز مسير طولاني كربلا، كوفه و شام را طي كنند و سپس به سر مزار آن حضرت در كربلا بازگردند.
    در تاريخ و متن هاي روايي حتي آن متن هايي كه زيارت اربعين را نقل كرده اند گفته نشده كه خاندان امام در سال اول روز اربعين بر سر قبر امام رسيدند. تنها يك نفر آن هم سيدبن طاووس در لهوف چنين حرفي زده بود اما همان سيدبن طاووس با گذشت زمان و در كتابي كه بعدها با عنوان مصباح الزائر و اقبال الاعمال كه كتابي معتبرتر از لهوف است نوشته در آنجا سخن قبلي خود در لهوف را پس گرفته و گفته كه رسيدن خانواده امام در روز اربعين سال اول به كربلا ممكن نيست و بعيد است.
    حال اگر بعدها كساني پيدا شده اند و اين حرف را پي گرفته اند و گفته اند كه اين رويداد در همان سال اول بوده است، راه به جايي نبرده اند كه ما همه را به دقت مطالعه كرده ايم.
    ¤ با توجه به اينكه حضرتعالي در مورد تحريفات واقعه كربلا تحقيقات وسيعي انجام داده ايد بفرمائيد چه انگيزه هايي شما را به تحقيق در اين خصوص سوق داد؟
    - عاشورا و امام حسين محدود به يك قوم و ملت و كشور و مذهبي نمي شود. عاشورا ميدان تعارض اخلاق با غيراخلاق و انسانيت با توحش است. در عاشورا، انبياء در يك صفند و اشقياء در يك صف ديگر، عاشورا نماد نزاع حق و باطل است. در اين نزاع كه هميشه بوده و خواهد بود، امام حسين و اصحاب او رفتار، كردار و گفتاري دارند كه براي هركس كه جانب دار حق است لازم است امام حسين را در اين نزاع بشناسد و به عنوان پيشوا از او بياموزد.
    اما در مورد انگيزه ها بايد گفت ما در شرايطي بوديم كه از روز اول زندگي با نام امام حسين(ع) بزرگ شديم، شايد شش سالم بود كه هم سالان خودم را جمع مي كردم و به نام امام حسين هيئت راه مي انداختم، از آن سال اشعار عاشورايي را حفظ كردم بعد كم كم به مساجد و هيئت ها راه يافتم و جواني و نوجواني خود را به همين طريق گذراندم. پس از ورود به حوزه و پايان تحصيلات، از سال 70 وارد حيطه تحقيق و نويسندگي شدم، در آن زمان با خود انديشيدم كه بيشترين بخش عمرم، درراه امام حسين(ع) و عاشورا بوده است و لذا با خود گفتم كاري انجام دهم كه بيشترين سرمايه ام در آن كار بوده، و لذا از 12 سال پيش قدم در عرصه تحقيق در مورد امام حسين(ع) گذاشتم. دليل ديگر اين انتخاب اين بود كه امام حسين(ع) شخصيتي است كه هر انساني در هر ملت و قوم و آئيني طالب است كه از او بيشتر بشنود و بخواند.
    امام حسين جاذبه اش روز به روز بيشتر و بيشتر مي شود و لذا اين انگيزه اي شد تا به اين تقاضا پاسخ بدهم. درخصوص تحريفات هم بايد بگويم من وقتي وارد حيطه حماسه عاشورا شدم ديدم كه اين حيطه نياز به غربال كردن دارد، چرا كه در عرض 13 قرن گذشته چيزهايي به فرهنگ و ادبيات و تاريخ و احاديث و اخبار و روايات عاشورا اضافه شده و حتي اين افزوده ها در جاهايي در محكمات عاشورا غلبه كرده است و براي اينكه به حقايق و محكمات زندگي امام دست بيابم لازم بود غربالي صورت گيرد، لذا شروع به تهذيب اخبار، تاريخ و احاديث عاشورا كردم و در اين يكي دو سال كم كم وارد فرهنگ عاشورا شده ام.
    ¤ تاكنون چه آثار و تأليفاتي در زمينه تحريفات عاشورا به رشته تحرير درآورده ايد؟
    - تا آنجا كه به خاطر دارم تاكنون هشت كتاب درباره عاشورا و امام حسين(ع) منتشر كرده ام به نام هاي: سيماي كربلا حريم حريت، چهل حديث كربلا، شهيد فاتح در آينه انديشه، مقتل الحسين به روايت شيخ صدوق، تحريف شناسي عاشورا و عاشوراپژوهي با رويكردي بر تحريف شناسي تاريخ امام حسين(ع). قبل از آن هم كتابي داشتم به زبان آذري با عنوان عاشورا عشقينده و امسال هم برگزيده عاشوراپژوهي با مقاله مستقل منتشر نشده اي با عنوان افراط و تفريط در عاشوراپژوهي منتشر شده است.
    ¤بازخورد و تأثيرات اين تأليفات را چگونه ديديد و چقدر در زمينه تحريف زدايي از حادثه كربلا و فرهنگ عاشورا مؤثر بود؟
    - عموماً خوب بود، شايد بيشتر از انتظار هم بود و بازخوردهاي مثبت داشت حتي در نقدهايي كه براي كتاب عاشوراپژوهي نوشته شد، بيشتر ستايش بود تا نقد و در آنها بر لزوم انجام اين كار تأكيد شده بود. الحمدالله تأثيرهاي عملي هم در زمينه تحريف زدايي داشته است بطور مثال تا قبل از انتشار كارهاي ما، شعارهايي وجود داشت كه در ماه محرم و صفر مطرح مي شد و عده اي تصور مي كردند اين شعارها حديث هستند، و اغلب در رسانه هاي عمومي و وسايل ارتباط جمعي مورد استفاده قرار مي گرفت، اما پس از انتشار اين كتابها چندان خبري از آنها نيست، بايد اضافه كنم كتاب عاشوراپژوهي يك فصلي دارد تحت عنوان «اشعاري كه حديث شده اند» چون برخي از شعرها يك مصرعي از اشعار شعراي عرب هستند كه در فرهنگ ما آمده و حديث تلقي شده اند و خيلي هم جا افتاده است، تا جايي كه حتي بعضي وقتها مي بينيد محرم كه مي آيد، بعضي از روزنامه ها حتي در صفحه اول اين اشعار را به عنوان حديث از زبان امام حسين(ع) يا از زبان امام صادق(ع) نقل كرده و منتشر مي كنند در حالي كه اصلا اين حديث نيست، اين شعري است كه يك شاعر عربي گفته و اين شعر خيلي معروف است و همه شما هم شنيده ايد «كل يوم عاشورا كل ارض كربلا» اين را از زبان امام صادق(ع) نقل مي كنند و نظير آن است شعر ديگري از احمد شوقي از شعراي مصري كه مي گويد: «قف دون رأيك في الحياه مجاهداً ان الحياه عقيده و جهاد» عده اي مصرع دوم را حديث مي پندارند و به عنوان حديث از زبان امام حسين(ع) نقل مي كنند يا مورد سوم يك شعري است از ابوالحب هويزي حائري در ديوانش هم آمده يك بيتي از يك قصيده اي كه مي گويد «ان كان دين محمد لم يستقم الا بقتلي فياسيوف خذيني» اين هم تنها يك بيت شعر از يك قصيده است.
    ¤ به نظر جناب عالي آيا در ميان علما و خواص جامعه، عزم و اراده جدي براي پالايش مراسم عزاداري و سوگواري و فرهنگ عاشورا وجود دارد؟
    - بله اين عزم و اراده وجود دارد. پس از نشر آثار ما از دوستان و آشنايان كساني بودند كه به اين كارها اقبال نشان دادند و آنها هم مصمم شدند دنبال اين كار را بگيرند و چندين كتاب هم منتشر كردند.
    ¤ در اينجا چون مجال بحث به نحو مبسوط پيرامون تحريفات عاشورا نيست لطفاً بفرمائيد چه كتب و منابعي اعم از مقاتل صحيح و يا كتابهاي معتبر ديگري وجود دارد كه مي توان فرهنگ تحريف نشده عاشورا و حادثه كربلا را از آنها دريافت كرد؟
    - هيچ كتابي را جز قرآن صددرصد نمي توان تأييد كرد مگر صحيفه سجاديه كه از نظر سند هيچ جاي خدشه ندارد، و اين انتظار كه يك كتاب مطلقاً صحيح باشد انتظار بجايي نيست، اما اگر بخواهيم منابع نسبتاً صحيح را معرفي كنيم مي توان از مقتل الحسين به روايت شيخ صدوق نام برد كه شامل دويست و اندي حديث از زبان ائمه(ع) است و به عبارت ديگر مي توان گفت عاشورا به روايت 14 معصوم است، اين كتاب چند قرن پيش از لهوف سيدبن طاووس نوشته شده و شيخ صدوق با سه چهار واسطه، اخبار را از كساني نقل مي كند كه عاشورا را ديده اند و من معتبرترين كتاب را مقتل شيخ صدوق مي دانم و سپس روايت ابومخنف از عاشورا است كه قسمت هايي از آن در تاريخ طبري آمده است و ديگر كتاب لهوف سيدبن طاووس است و براي مطالعه عموم مردم، كتاب پيشواي شهيدان از مرحوم آيت الله سيدرضا صدر توصيه مي شود.
    ¤درخصوص تحريفات عاشورا به نظر جنابعالي چه راهكارها و اقدامات ايجابي و سلبي بايد انجام گيرد تا به نحو مطلوب فرهنگ عاشورايي از تحريفات پالايش شود؟
    -اين درد، درمان هم دارد. بايد محكمات عاشورا از تحريفات آن مشخص شود. الحمدلله تا حدودي اين كار شده اما براي اين كه اين كار با دقت كامل تري پيش رود و در آينده تحريفات جديدي توليد نشود پيشنهادات متعددي مي توان ارائه داد، موثرترين پيشنهاد اين است كه ما به جاي مخاطب قراردادن مداحان براي تحريف زدايي و به جاي ناليدن و انتقاد از روضه خوانها، به سراغ مؤلفان، نويسندگان و محققان برويم. من در زمينه كتاب شناسي عاشورا مطالعات و كار زيادي انجام داده ام و به اين نتيجه رسيده ام كه بيشتر كتابهاي نوشته شده درباره امام حسين و عاشورا، علمي نيستند و شرايط تاليف و پيش شرطهاي تحقيق را ندارند. درد ما اين است كه نه تنها در عاشورا پژوهي بلكه در زمينه هاي ديگر هم كارها، تخصصي پيش نمي روند. مخصوصا در مورد امام حسين(ع) و عاشورا كه چون جاذبه و طرفدار زيادي دارد هركس از هركجا برخيزد درباره عاشورا كتاب مي نويسد. مثلا كسي كه 40 يا 50 سال در زمينه اي كار كرده و تخصص پيدا نموده مي آيد و در مورد عاشورا هم كتاب مي نويسد در حالي كه آن تخصصش هيچ ربطي به امام حسين(ع) ندارد. وقتي با او صحبت مي كنيد مي بينيد درك درستي از عاشورا ندارد و هيچ معلومات و محفوظاتي درباره عاشورا ندارد اما به خاطر درخواست ناشري از او، ايشان هم اين كار را كرده است. تخصصي كارنكردن، يك مشكل است و اين باعث ازدياد تحريفات مي شود و دنبال پول و ماديات بودن برخي ناشران و متأسفانه برخي نويسندگان، درد ديگري است، اين گونه دكان درست كردن اصلا، خوب نيست الان كه عصر رايانه و چاپ سريع كتاب است عده اي كتابهايي درباره امام حسين(ع) منتشر مي كنند كه حتي ارزش يك بار خواندن هم ندارد حتي آدمي براي وقت صرف شده براي خواندن فهرست اين گونه كتابها هم تاسف مي خورد. من خواهشم اين است كارها تخصصي باشد، پژوهشگراني كه مي خواهند در رابطه با عاشورا كار كنند با احتياط قلم بزنند و به مشهورات استناد نكنند و با تكيه بر حرفهايي كه از كودكي شنيده اند كتاب ننويسند: «رب مشهور لااصل له» اي بسا چيزهاي مشهور و معروفي كه از اساس بي ريشه اند.
    اكثر كتابهايي كه براي امام حسين(ع) نوشته مي شود براساس همان مشهورات و شنيده هايي است كه از كودكي در هيئتها و محافل شنيده شده است. شكل بدتر اينكه بعضي ها از سرخوش خيالي يا ساده لوحي يا پاك دلي كتاب هايي نوشته اند يا سخنراني هايي داشته اند كه منتشر شده است وقتي به آنها مي گويي فلان چيز كه گفته اي يا نوشته اي تحريفي است و اصل و اساس ندارد و صد دليل هم مي آوريد باز از آن تحريف دست بر نمي دارد. براي اين كه كتابشان با آن تحريف ها منتشر شده است. برخي از آنها هستند كه البته در جلسه خصوصي قبول مي كنند اما در موقع انتشار كتابشان آن را مجددا مي آورند. تو گويي از اصلاح كتابشان مي ترسند در حالي كه فكر انسان هميشه در حال تحول و تكامل است و بقول استاد مرحوم علامه جعفري كه مي گفت تا زماني كه آخرين نفر از اولاد آدم به دنيا نيايد و آخرين نظريه اش را نگويد نمي توان گفت سخن تمام است. براي تكميل انديشه ها و يافته هاي ذهني راه باز است و ما نبايد در گذشته هاي خودمان بمانيم.
    اما درخصوص راهكارها و اقدامات لازم براي پالايش عاشورا از تحريفات بايد گفت كه يك راه كار اين است موسساتي براي عاشوراپژوهي تاسيس شود. ما در دنيا كتابخانه تخصصي عاشورا و امام حسين(ع) نداريم. اين همه شبكه ماهواره اي و تلويزيوني هست اما يك شبكه الحسين يا عاشورا نداريم و خواص به صورت خاص به عاشورا نمي پردازند. خواص براي جلوگيري از تحريفات عاشورا بايد اقدام بكنند. عاشورا سمبل تشيع علوي است، عاشورا نماد عرفان است و اوج عرفان را با رفتار امام حسين(ع) در عاشورا مي توان جستجو كرد چرا عرفاي ما فصوص الحسينيه و عاشورائيه تدوين نمي كنند كه در آن فص حسينيه فص عباسيه، فص زينبيه فص اكبريه فص قاسميه، بريريه، مسلميه، قاسميه و حبيبيه باشد؟ نظير فصوص الحكم، يك فصوص الحسيني هم لازم است كه نوشته شود.
    ¤ به نظر جنابعالي حادثه كربلا و عاشورا آيا اين ظرفيت و پتانسيل را دارد كه در پرتو آن بتوان وحدت ميان شيعه و سني را در جهان اسلام تقويت كرد؟
    - من به اين موضوع خيلي انديشيده ام و به نتايج خوبي هم رسيده ام. به نظر بنده براي عزت يافتن و اتحاد مسلمين و زدودن اختلافات و كم كردن فاصله ها ميان مذاهب، امام حسين(ع) آن فرزند رسول خدا، بهترين وسيله است و ابتغوا اليه الوسيله.
    ¤ اصولا نگاه فرقه هاي مختلف اهل تسنن نسبت به حادثه كربلا و فرهنگ عاشورا چگونه است؟
    - متفكرين اهل سنت يافته هاي خيلي عميق و ديدگاههاي دقيقي درباره عاشورا دارند، حتي برخي جاها جاي غبطه هستند از باب مثال قاضي عبدالجبار معتزلي از انديشه وران معتزله و استاد ابن ابي الحديد شارح نهج البلاغه كتاب مفصلي دارد در علم كلام بنام المغني كه در مصر منتشر شده اما در ايران و لبنان اثري از آن نيست. اين كتاب خيلي عميق است- مي دانيد كه اهل سنت از لحاظ كلامي دو دسته بوده و هستند معتزله و اشاعره. معتزله اهل انديشه و خردند و خيلي به شيعه نزديك هستند.
    صاحب المغني در دو جا مفصل درباره عاشورا صحبت كرده يكي در همين كتاب المغني و يكي در كتاب ديگرش بنام الاصول الخمسه، هر دو، پربار و عميق اند. مخصوصا وي سخني دارد كه حاكي از دقت و عمق فكر قاضي عبدالجبار است. او مي گويد با كاري كه امام حسين(ع) كرد ما به دنيا مباهات مي كنيم در هيچ ديني شما پيغمبري را پيدا نمي كنيد كه خانواده او يكي يكي خود را فداي رسالت آن پيغمبر كرده باشند. اما اهل بيت پيامبر اسلام با تمام خلوص اين كار را كردند، اين بزرگترين دليل بر حقانيت و صداقت رسالت رسول اسلام است زيرا خانواده هر كس بيشتر و پيش تر و دقيق تر از همه آن شخص را مي شناسند. اگر ذره اي در كار پيامبر جاي ترديد بود، خانواده و نزديكترين كسان او، خود را فداي پيامبر و كتاب و رسالت او نمي كردند و اوج اين فداكاري خانواده پيامبر(ص) هم در كربلا و عاشوراست. اين خيلي حرف حسابي است كه قاضي عبدالجبار بيان مي كند.
    در ميان همه مسلمانان و همه فرقه هاي آنان، امام حسين محبوب است و احترامش واجب شمرده مي شود. روز عاشورا اهل سنت هم عزا دارند و بر آن حضرت مي گريند حتي در برخي كشورها علماي بزرگ اهل سنت در مساجدشان با گريه براي امام حسين مقتل مي خوانند.
    ¤ با چه راهكارهاي عملي مي توان از حادثه عاشورا براي ايجاد وحدت بين مسلمانان استفاده كرد؟
    - اولين گام از طرف ما شيعيان اين است كه امام حسين را منحصر به خودمان ندانيم. امام حسين پيش از اينكه سومين امام ما شيعيان باشد فرزند پيامبر(ص) است. و پيش از آنكه يك مسلمان باشد يك انسان كامل است بالاتر از آن امام حسين(ع) نماد حريت، اخلاق و انسانيت است. هر انسان آگاه و غيرمتعصب اگر به تاريخ انسانها نگاه كند در صفحات رنگارنگ و گوناگون تاريخ، به امام حسين(ع) كه مي رسد او را بزرگ مي بيند و طبيعي است كه به ايشان احترام خواهد گذاشت. ما با همين امام حسين مي توانيم انسان ها را با هم جمع كنيم و همه را به اخلاق، صلح و صفا دعوت كنيم.
    يكي از محكمات عاشورا اين است كه امام حسين(ع) هرگز نمي خواست جنگ بشود هرگز هم جنگ را شروع نكرد. كار او حتي تا روز عاشورا دفاع بود. تا آخر هرگز نخواست كسي را بكشد و خون كسي را بريزد و عجيب اينكه با آن معصوميتش تا روز عاشورا اميدوار بود كه طرف مقابل دست از جنگ بكشد و رو به صلح و صلا بياورد.
    اهل سنت و علما و بزرگان آنان هم بايد به اين موضوع توجه كنند كه ما شيعيان بخصوص علما و بزرگان و مراجع شيعه هيچ كدام امام حسين(ع) را منحصر به خود و مذهب خود نمي دانند. اصلاً در شيعه باب اجتهاد هميشه باز است و به تبع آن باب اتحاد هم هميشه باز است.
    فقه الشيعه و فقه امام صادق (ع) براي مصلحت همه مسلمانان تدوين شده. امام صادق(ع) و همه ائمه ما نه تنها دلسوز هر مسلماني بلكه دلسوز همه انسان ها بودند. در دل همه آن ها محبت همه انسان ها موج مي زد.
    ¤ به نظر شما در شرايط كنوني كه دشمنان در جهت تشديد اختلافات مذهبي ميان مسلمانان تلاش مي كنند چه راه هايي را مي توان در جهت تقويت وحدت ، مسلمانان جستجو كرد؟
    - در اينجا مي خواهم نكته اي را تاكيد كنم و آن اينكه برخي ها اصلاً ضرورت اتحاد را نمي فهمند و بايد به اينها فهماند بايد زياد سرمايه گذاري كرد بايد هر مسلماني كه لااله الاالله مي گويد اين نكته را درك كند كه اين اتحاد از هر واجبي براي مسلمان واجب تر است ما كه هر روز چندين بار در نمازهامان مي گوييم: اياك نعبد يعني خدا تنها تو را مي پرستيم نمي گوييم اياك اعبد يعني خدا تو را مي پرستم. عبارت ما در نماز به صورت جمع بيان مي شود، يا وقتي مي گوييم اهدانا الصراط المستقيم صحبت از جمع است يعني اينكه هدايت و كمك را براي خودم نمي خواهم اصلاً اسلام يك دين جمعي است ودستور «واعتصموا بحبل الله جميعا» يك دستور خشك و خالي نيست شايد بتوان اين آيه را تشبيه كرد به قلب قرآن و آيات ديگر را رگ هاي آن دانست. همه آيات، فرامين و اهداف قرآن و اسلام همسو با دين و در راستاي دستور و اعتصموا بحبل الله هستند. عقل هم همين را ايجاب مي كند
    ¤ نقش علما و خواص در جهت تقويت وحدت امت اسلامي چگونه است؟
    - علما و خواص اگر درك كنند كه عزت، ديانت و رضايت خدا در اتحاد است خودشان از من و تو بهتر مي دانند چكار كنند، بايد درك كنند و ضرورت آن را بفهمند. بايد احتراز كنند ازاينكه بخاطر رضايت چند بازاري خمس بده مثلا حرفي بزنند يا كتابي بنويسند كه به ضرر همه مسلمانان است امروز اگر در عراق يا پاكستان يا كشوري ديگر مسلماني چه شيعه چه سني كشته شود، يا انساني بر سر اين اختلافات مذهبي آزار ببيند كساني كه به اين اختلافات دامن مي زنند يا وقت نمي گذارند درباره اتحاد مسلمانان مطالعه كنند تا درك كنند، آنها همه شريك در خون آن كشته شدگان هستند. امروز دنيا خيلي كوچك است و با وسايل ارتباطي مدرن امروزي، همه چيز به همه جا انتقال مي يابد از اينرو كساني كه معروف و شاخص هستند بايد خيلي دقت كنند كه تندروها و خوارج و خشكه مقدس ها از سخنان و كردارها و رفتار آنان سوء استفاده نكنند و بايد فهميد كه اتحاد و نزديكي مسلمانان به همديگر، از هر واجبي واجب تر است. پيامبر (ص) فرمود:«لاتدخلون الجنه حتي تومنوا ولن تومنوا حتي تحابوا» هرگز به رضايت خدا و بهشت او دست پيدا نمي كنيد تا آنكه باورمند بشويد و به خدا و دين و خودتان ايمان داشته باشيد و هرگز به اين ايمان نمي رسيد تا اينكه به هم محبت كنيد و مسلماني كه به مسلمان ديگر به ديد محبت نگاه نكند مسلمان نيست. خدا هيچ كس را ذاتاً بد نيافريده است.
    سعدي مي گويد: به جهان خرم از آنم كه جهان خرم از اوست
    عاشقم بر همه عالم كه همه عالم از اوست
    ¤ در پايان اگر سخني با خوانندگان عزيز داريد بفرماييد.
    - آخرين سخن بايد سخن قرآن باشد در روايات هست كه هرگاه تاريكي ها به هم تنيد و فتنه ها برخاست، به سراغ قرآن برويد و به دامن او چنگ زنيد. امروز بزرگترين فتنه هاي مسلمانان، فتنه اختلاف است، سني و شيعه به هم درست نگاه نمي كنند، دشمنان مشترك به تندروهاي هر دو فرقه، چيزهايي القا كرده اند كه هر دو نسبت به هم بد شده اند. آنان بايد به واعتصموا بحبل الله برگردند و ببينند آيا در قرآن صحبت از شيعه و سني هست؟ هر شيعه و سني قبل از اينكه شيعه و يا سني باشد مسلمان است ما اول مسلمانيم بعد چيزهاي ديگر. بنابراين تمسك به قرآن بهترين گزينه براي وحدت ميان مسلمانان در همه زمان ها و مكان ها است.
    ¤ از ا ينكه در اين گفت و گو شركت كرديد سپاسگزارم.
    - من هم از شما متشكرم و آرزوي توفيق دارم.
عمومی...
ما را در سایت عمومی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : مالک omidzeman بازدید : 108 تاريخ : جمعه 10 شهريور 1391 ساعت: 12:39

اصطلاحات حقوقی

فرهنگ لغات
الف
آيين دادرسي: اسم مجموعه‌اي است از مقررات كه به منظور رسيدگي به مرافعات يا شكايات يا درخواست‌هاي قضايي وضع و بكار ميرود.
آئين دادرسي مدني: رشته‌اي از حقوق داخلي هر ملت كه از سازمانهاي قضايي و قواعد راجع به دعاوي مدني بحث مي‌كند.
آئين نامه: الف ـ مقرراتي است كه مقامات صلاحيتدار مانند وزير يا شهردار و ... وضع و در معرض اجراء مي‌گذارند. ب ـ آئين‌نامه يا نظامنامه عبارتست از مقررات كلي كه توسط مراجع اجرايي قانون به منظور اجراء وظايف اجرايي و تحقق بخشيدن به آنها وضع شده باشد و شامل آئين‌نامه‌هاي مصوب پارلمان نمي‌باشد.
اباحه: چيزي به معني اجازة تملك يا ارتكاب فعل يا معرف و اخذ چيزي است.
ابراء: چشم پوشي اختياري بستانكار از طلب خود
اتلاف: از بين بردن مال ديگري كلاً يا بعضاً به طوريكه فعل منشأ اتلاف بوسيلة خود فاعل، به هدف هدايت شده باشد.
اثاث البيت: اشياء منقولي كه مخصوص استعمال منزل است و يا جزء تجملات خانه مي‌باشد.
اثبات: مرحلة علم به چيزي را مرحلة اثبات آن چيز نامند.
اثم: عملي كه قانون آن را به قيد مجازات منع كرده باشد. در اصطلاحات فعلي آن را جرم گويند.
اجاره: عقدي است كه بموجب آن يك طرف منفعت عين يا نيروي كار خود را در ازاي اخذ اجرت معامله مي‌كند.
اجاره‌بها: بمعني مال الاجاره است. يعني اجرت و عوض منافع مالي كه بموجب عقد اجاره معين مي‌شود.
اجارة معاطاتي: اجاره‌اي است كه ايجاب و قبول آن غير لفظي باشد.
اجاره نامچه: سند اجاره را گويند.
اجازه: اظهار رضايت شخصي كه قانون رضاي او را منشأ تأثير عقذ يا ايقاعي دانسته است كه از ديگري صادر شده است.
اجتهاد: استخراج مسائل قضايي و شرعي از مأخذ و منابع آن مانند نص قانون و اجتماعي و عقل.
اجداد: هر يك از ابوين پدر مستوفي و ابوين مادر مستوفي تا هر جا كه بالا رود عنوان جد را دارد.
اجرت: در عقد اجارة خدمات عوض اقتصادي خدمت را اجرت نامند.
اجرت المثل: اگر كسي از مال ديگري منتفع شود و عين مال باقي باشد و براي مدتي كه منتفع شده بين طرفين مال الاجاره‌اي معين نشده باشد آنچه كه بابت اجرت منافع استيفاء شده بايد به صاحب مال مزبور بدهد اجرت المثل ناميده مي‌شود.
اجماع: اتفاق و گرد‌آمدن
اجير: كسيكه خدمت و كار خود را در عوض مزد معامله مي‌كند.
احاله: خروج دادگاه از صلاحيت محلي براي رعايت پاره‌اي مصالح
احتكار: جمع‌آوري كالاهاي بازرگاني به قصد و انتظار نايابي و كميابي و فروش به قيمت گران.
احتياط: اخذ شيوه‌اي كه در آن حتي‌المقدور منظور مقنن عملي گردد و اين در مواردي است كه شك پيش آيد.
احضار: امر مرجع قضايي و يا مرجع صلاحيتدار ديگر به حضور مأمور در نزد او در موعد يا زمان معين.
احصائيه: علم و طرز علمي در شمارش پديده‌ها و وقايع خارجي اعم از اجتماعي و مادي و اقتصادي و غيره.
احضار: امر مرجع قضايي يا مرجع صلاحيتدار ديگر به حضور مأمور در نزد او در موعد يا زمان معين.
احوال: مجموع اوصاف يك شخص كه قانون مدني آنها را موضوع آثار حقوقي براي آن شخص قرار داده است.
احوال مدني: عبارت است از وضع قضايي اشخاص از نظر حقوق خصوصي.
احياء: مقصود احياء زمين‌هاي موات و مباح است و مقصود از آن كارهايي است كه در نظر عرف،‌آباد كردن محسوب شود.
اخاذي: گرفتن وجه يا چيزي از ديگري به زور و تهديد.
اختراع: ابداع محصول صنعتي تازه و نيز كشف وسيلة تازه يا اعمال وسايل موجود بطريق نو براي تحصيل يك نتيجه يا محصول صنعتي يا فلاحتي را گويند.
اختلاس: برداشتن مال غير از راه حذعه
اخطار: به معني ياد‌آوري كردن و خاطر نشان نمودن است.
اخوه: در باب ارث شامل برادران و خواهران هر دو مي‌باشد.
آداب و رسوم: در اصطلاحات حقوقي به يك سلسله مقررات كه در معرف و عادت متداول بوده و در قوانين نوشته و مدون منعكس نشده باشد گفته مي‌شود.
ادعا: مرادف دعوي است.
ادله اثبات دعوي: آنچه از مقررات نوشته يا معرفي كه در مقام اثبات امري از امور در مراجع قضايي به كار رود
ادله‌ اربعه: در نزد عامه كتاب و سنت و قياس و اجماع را گويند و در نزد خاصه كتاب و سنت و عقل و اجماع است.
اذن: اعلام رضاي مالك يا رضاي كسيكه قانون براي رضاي از اثري قايل شده است براي انجام دادن يك عمل حقوقي
اراده: حركت نفس به طرف كاري معين پس از تصور و تصديق منفعت آن.
اراضي آيش: عناصر آن عبارتست از: الف ـ بالفعل مالك داشته باشد ب ـ زمين مزروعي باشد ج ـ مالك براي مدت معلوم يا محدودي از كشت و زرع آن چشم پوشيده باشد.
ارتداد: نوعي از فساد عقيده سياسي است و آن عبارت است از خروج مسلمان از دين اسلام.
ارتشاء: اخذ وجه يا مال يا اخذ سند پرداخت وجه يا تسليم مالي است از طرف مستخدم دولتي يا مملكتي يا بلدي براي انجام دادن يا ندادن امري.
ارتفاق: حقي است براي ملك شخصي در ملك ديگري
ارش: كسري است كه صورت آن تفاوت قيمت صحيح و معيب روز تقويم سال مورد معامله است و مخرج آن كسر، قيمت صحيح روز تقويم مي‌باشد.
اساسنامه: مقررات يا قراردادي كه براي طرز كار يك جمعيت مقرر و معين مي‌شود.
استخلاف: عبارت است از اينكه شخص ديگري را براي بعد از فوت خود مالك قسمتي از داراي خود نمايد.
استدلال: تمسك فكري است به چيزي كه انديشه را به چيز ديگر راهنمايي مي‌كند.
استرداد: در لغت به معني بازپس گرفتن است.
استرعاء: عبارت است از دعوت شاهد اصل از شاهد فرع مبني بر اينكه، شهادت او را تحمل نمايد.
استشهاد: دعوت به شهادت در ورقة عادي يا رسمي را گويند
استعداء: اقامه دعوي را گويند.
استعفا: عملي كه به موجب آن شخصي كه در موسسه دولتي يا ملتي يا وابسته به دولت سمتي را دارا مي‌باشد تقاضاي ترك آن سمت را مي‌نمايد.
استعمال: در حقوق اداري اسلام به معني استخدام به كار مي‌رود.
استقراء: بررسي جزئيات مربوط به يك كل بمنظور استخراج قاعدة كلي كه مشترك بين آن جزئيات باشد
استنابه: عمل حقوقي كه بموجب استنطاق: تحقيق از متهم راجع به مورد اتهام از طرف مأمور صلاحيتدار قضايي.
استيفاء: استفاده از كار يا مال ديگري با رضاي او
استيمان: مطالبة مالي بعنوان امانت
استيناف: پژوهش
استعاط: از بين بردن حقي به توسط صاحب حق
اسناد رسمي: اسنادي كه در اداره ثبت اسناد و املاك يا دفاتر اسناد رسمي يا نزد ساير مأموران رسمي در حدود صلاحيت آنان و برابر مقررات قانوني تنظيم شده باشد.
اشاعه: اجتماع حقوق چند نفر بر مال معين
اصل انتقال حقوق: هر حقي قابل انتقال به غير است جز آنچه قانون آن را غيرقابل انتقال بداند.
اعاده اعتبار: بازگشت تاجر ورشكسته به موجب حكم دادگاه به اعتبار بازرگاني خود.
اعاده حيثيت: بازگشت به اهليتي كه شخص به علتي آن را از دست داده است.
اعتراض: در لغت به معني منع و جلو كسي يا چيزي را گرفتن است
اعراض: چشم پوشيدن مالك است از مال خود
اعيان: جمع كلمه عين است و عين به معني مالي است كه داراي جرم و ابعاد مي‌باشد اعيان در مقابل منافع و حقوق استعمال مي‌شود.
اعياني: در مقابل عرصه استعمال مي‌شود و عرصه به زمين مملوك گفته مي‌شود و اعياني، اموال غير منقول موجود روي آن زمين را گويند.
افلاس: صفت مفلس است و بجها ورشكستگي به كار مي‌رود.
اقاله: بهم زدن عقد لازم است به تراضي يكديگر آن را تفاسخ و تقايل نيز مي‌نامند.
اقامة دعوي: طرح دعوي در مرجع صلاحيتدار مدني يا كيفري يا اداري
اقرار: عبارت است از اخبار بحقي بنفع غير و به زيان خود.
اقطاعات: جمع اقطاعه است و آن قطعه‌اي است از اراضي مواد كه امام يا نايب او در اختيار كسي مي‌گذارد كه او آن را مورد انتفاع خود قرار دهد.
اكراه: عملي است تهديدآميز از طرف كسي نسبت به ديگري به منظور تحقق بخشيدن عمل حقوقي مورد نظر اكراه كننده
التزام: مترادف تعهد و تعهد كردن است.
الزام: در لغت به معني اجبار است.
امانت: مال مورد وديعه را گويند.
اناطه: حالت توقف رسيدگي و اظهار نظر يك دادگاه بر ثبوت امر ديگري در دادگاه ديگر.
انتقال:‌زوال مالكيت مالك نسبت به مال معين به نفع مالك جديد.
انحلال: در معني از بين رفتن يك موسسه رسمي
انفال: اموالي است كه به موجب قانون متعلق به شخص اول اسلام مي‌باشد.
انفساخ: انحلال قهري عقد را گويند.
انكار: در اصطلاح آئين‌ دادرسي مدني كسي كه سندي عليه او ابراز شود و او مهر يا امضاء يا اثر انگشت منتسب به خود را نفي كند و آنها را از خود نداند اين عمل را انكار گويند.
اهل: غير محجور را اهل مي‌گويند و در لغت به معني شايسته آمده است.
اهليت: صفت كسي است كه داراي جنون، سفه،‌صفر، ورشكستگي و ساير موانع محروميت از حقوق باشد.
ايفاء: در مورد پرداخت دين به كار مي‌رود.
ايقاع: عملي است تضايي و يكطرفي كه به صرف قصد انشا،‌و رضاي يكطرف منشأ اثر حقوقي شود.
(ب)
باطل: هر عمل حقوقي كه مخالف مقررات قانوني بوده باشد.
بدهكار: كسي كه در ذمه او تعهدي به نفع غير وجود دارد.
برات: سندي است تجارتي كه بوسيله آن شخصي كه محيل ناميده مي‌شود به شخصي كه محال عليه ناميده مي‌شود حواله مي‌دهد كه مبلغي در وجه شخص ثالث بپردازد.
بستانكار: كسي كه به نفع او تعهدي بر ذمه ديگري وجود دارد.
بنچاق:‌اسناد راجع به مالكيت يا نقل و انتقال سابق بر معامله‌اي كه فعلاً انجام مي‌گيرد.
بيع: تمليك عين است به عوض معلوم
بيع سلف: مترادف بيع سلم است و آن بيعي است كه ثمن حال و مبيع مؤجل باشد.
بيع مؤجل: بيع نسيه
بيع محاباتي: بيع به كمتر از ثمن‌المثل را كه عالماً عامداً صورت گرفته باشد را گويند.
(پ)
پرداخت: اجراء تعهدي كه موضوع آن وجه نقد باشد.
پروتكل: صورت جلسات مجالس سياسي كه براي مذاكره و رسيدگي در امري منعقد شده باشد.
(ت)
تأسيس: يعني پي نهادن و ايجاد نمودن. به معني وضع قانوني است كه در معرف و عادت وجود نداشته است.
تابعيت: رابطه‌اي است سياسي كه فردي يا چيزي را به دولتي مرتبط مي‌سازد به طوري كه حقوق و تكاليف اصلي وي از همين رابطه ناشي مي‌شود.
تاجر:‌كسي كه شغل معمولي خود را معاملات تجاري قرار دهد.
تبرع: در عطاء يعني دادن مال بدون چشم داشت عوض
تبعه: كسي كه تابعيت كشور معيني را داشته باشد.
تبعيض: هرگونه تفاوت محروميت با تقدم كه بر پايه نژاد و رنگ پوست و يا جنسيت و يا مذهب و با عقيده سياسي در امور مربوط به استخدام و اشتغال، تساوي احتمال موقعيت.
تجارت: معاملات به قصد انتفاع به طوريكه در تفاهم معرف به آن صدق تجارت نمايد.
تجاوز: خروج از يكي از مقررات جاري يك كشور از روي تعهد.
تحليف: كسي را وادار به اداء سوگند كردن
تخلف: عدم انجام تعهد يا تأخير انجام تعهد.
تدليس: اعمالي كه موجب فريب طرف معامله شود.
تركه: دارايي زمان فوت مستوفي كه به سبب فوت وي از ماليت او خارج مي‌شود قبل از اخراج واجبات مالي و ديون و ثلث.
تسبيب: وارد كردن ضرر به مال غير كه فعل منشاء ضرر به وسيله خود غافل، به هدف هدايت نشده باشد بلكه براثر تقصير با بي‏مبالاتي و غفلت وي ضرري متوجه غير گردد.
تسعير: تعيين ارزش پول يك كشور با پول كشور ديگر.
تسليط: هر كس در مال خود حق هرگونه تصرف كه مخالف شرع نباشد دارد.
تصرف: عبارت است از اينكه مالي تحت اختيار كسي باشد و او بتواند نسبت به آن مال در حدود قانون يا بعدوان تصميم بگيرد.
تصرف عدواني: تصرفي است كه بدون رضاي مالك مال غير منقول از طرف كسي صورت گرفته باشد.
تضامن: در هر يك از دو مورد زير بكار ميرود: 1 در صورت تعدد بستانكاران كه هر كي از آنها حق مطالبه تمام تمام طلب را داشته باشند 2 در صورت تعدد بدهكاران كه بتوان تمام طلب را از هر يك از آنان مطالبه نمود
تعرفه: صورت قيمت ارقام كالا
تعزير: مجازاتي است كه داراي حداكثر و حداقل باشد، حداكثر آن در قانون معين است و حداقل آن باختيار قاضي است
تعهد: عبارتست از يك رابطة حقوقي كه بموجب آن شخص يا اشخاص معين، نظر به اقتضاي عقد باشند عقد يا جرم يا شبه جرم يا بحكم قانون ملزم به دادن چيزي يا مكلف به فعل يا ترك عمل معيني به نفع شخص يا اشخاص معيني مي‌شوند
تغليب: غلبه دادن يك جنس بر جنس ديگر بطور مجاز
تفاسخ: مترادف اقاله است.
تفليس: صادر نمودن حكم افلاس كسي
تقسيط:‌تعيين اقساط براي محكوم عليه يا متعهد از طرف مرجع صلاحيتدار قضايي يا اداري
تقسيم: تفكيك حصه هر يك از شركاء ملك مشاع معين از طريق تراضي شركاء يا از طريق حكم دادگاه در صورتيكه بين همه شركاء تراضي واقع نشود.
تكليف: او امر و نواهي قانوني را گويند.
تلف: از بين رفتن مال بدون دخالت مستقيم يا غيرمستقيم مالك يا شخص ديگر.
تملك: قصد انشا در قبول ملكيت
تنفيذ: اجازه كردن عمل حقوقي غير نافذ
توقف: در حقوق تجارت به معني ورشكستگي استعمال مي‌شود.
توقيف: سلب آزادي از شخص يا مال او با حالت انتظار ترخيص.
توليت: تصدي امور وقف را گويند.
تهاتر: يكي از اسباب سقوط تعهدات است. به موجب آن دو تعهد متقابل كه طرفين آنها فرق نمي‌كنند و موضوع آن تعهدات وجه نقد يا شيي مثلي و همجنس است به تعداد متساوي با يكديگر ساقط شوند.
(ث)
ثبت: نوشتن قرارداد يا يك عمل حقوق يا احوال شخصيه با يك حقوق يا هر چيز ديگر در دفاتر مخصوصي كه قانون معين مي‌كند.
ثبت احول: ثبت وقايع 4گانه: تولد، فوت، ازدواج و طلاق.
ثمن: مالي كه عوض مبيع در عقد بيع قرار مي‌گيرد.
(ج)
جاعل: از نظر حقوق مدني متعهد در جعاله را گويند
جرايم: جمع جرم است كه عبارتست از مخالفت با نهي كه قانون براي آن مخالفت مجازات كرده باشد.
جرم: عملي است كه قانون آن را از طريق تعيين كيفر منع كرده باشد.
جريمه: وجه نقد يا مال ديگر كه بعنوان مجازات از مجرم گيرند.
جزيه: مالي است كه يهود يا نصاري يا زرتشتيان به رئيس حكومت اسلام يا نايب او مي‌دهند.
جماله: التزام شخصي است به پرداخت اجرت معلوم در مقابل عملي
جواز: صفت مشترك عقود و ايقاعاتي كه به صرف قصد يك طرف قابل فسخ است، مترادف پروانه است.
جهل به قانون: يعني بي اطلاعي از قانوني كه منتشر شده و ضمانت اجراء دارد، جهل به قانون عذر محسوب نمي‌شود مگر در موارد خاص
(چ)
چك‌: نوشته‌اي است كه بموجب آن صادر كنندة چك وجوهي را كه نزد ديگري دارد كلاً يا بعضاً به نفع خود يا ثالث مسترد مي‌دارد.
(ح)
حاكميت: قدرت سياسي دولت كه در دست حكومت مي‌باشد.
حبس: نوعي از عقود احسان است.
حجر: نداشتن صلاحيت در دارا شدن حق معين و نيز نداشتن صلاحيت براي اعمال حقي كه شخص آنرا دارا شده است.
حد: حد بمعني مطلق مجازات است خواه مصرح در قانون جزا باشد يا باختيار قاضي بوده باشد.
حضانت: عبارت است از نگهداري مادي و معنوي طفل به توسط كساني كه قانون مقرر داشته است.
حق ارتفاق: حقي است براي شخص در ملك ديگري بواسطه مالكيت در ملك معين.
حق انتفاع: حقي است كه بموجب آن، شخص مي‌تواند از مالي كه عين آن ملك ديگري است يا مالك خاصي ندارد استفاده كند.
حق العملكاري: نوعي از وكالت است در امور تجاري
حقوق اساسي: رشته‌اي است از حقوق داخلي هر ملت كه بحث مي‌كند از شكل حكومت و سازمانهاي دولتي
حواله: عقدي‌است كه به موجب آن طلب شخصي از ذمة مديون به ذمة شخص ثالثي منتقل مي‌گردد.
(خ)
خسارت: مالي كه بايد از طرف كسي كه باعث ايراد ضرر مالي به ديگري شده به متضرر داده شود.
خلاف: نوعي از جرائم كه ماهيت آنها مخالفت با نظامات عادي باشد
خيار: تسلط قانوني شخص در اصمحلال عقد
(د)
دائن: كسيكه تعهدي به نفع او بر ذمة غير وجود دارد.
دادخواست: شكوائيه‏اي است كه به مراجع قضايي بطور كتبي و يا شفاهي عرضه مي شود.
دادخواه: مدعي را گويند كسيكه طرح دعوي مي كند و تظلم مي نمايد.
دادرسي: مجموعه عملياتي است كه بمقصود پيدا كردن يك راه حل قضايي بكار ميرود – رسيدگي به مرافعه .
دارايي : به مجموع اموال و مطالبات و ديون گفته مي شود.
دانگ :يك ششم از مال غير منقول
داير:زميني است كه تحت كشت يا بنياد و مانند آنها باشد .
درآمد اتفاقي: هر درآمدي كه به صورت غير مستمر و اتفاق بدست آيد مانند پاداش، جايزه و ...
دستمزد: مزدي كه براي انجام كار بدني غير مستمر داده مي‌شود.
دفتر اسناد رسمي: محل كار سردفتر اسناد رسمي كه براي انجام كار خود اختيار كرده است.
دفتر تجارتي: دفاتري كه تاجر مطابق مقررات قانون تجارت تهيه و نگهداري كند.
دفتر روزنامه: يكي از دفاتر تجارتي است كه تاجر جميع واردات و صادرات تجارتي خود را روزانه بايد در آن ثبت كند.
دفتر كل: يكي از دفاتر بازرگاني است كه تاجر بايد كليه معاملات را لااقل هفته‌اي يكمرتبه از دفتر روزنامه استخراج و با جداكردن انواع مختلف آن هر نوع را در صفحه خاص بطور خلاصه ثبت كند.
دلال: كسيكه با دريافت حق معيني واسطه بين خريدار و فروشنده مي‌شود.
دين: تعهدي كه بر ذمه شخصي به نفع كسي وجود دارد.
دين مؤجل: ديني كه در موعد معيني قابل مطالبه و پرداخت است.
ديه: كيفري است نقدي
(ذ)
ذمه: حقي كه شخص بعهدة ديگري دارد.
(ر)
رابطة حقوقي: بستگي حقوقي دو يا چند شخص و نيز بستگي حقوقي شخص با اشياء و اموال و حقوق و منافع را گويند
راشي:‌كسيكه براي اقدام به امري با امتناع از انجام امري كه از وظايف مأموران و مستخدمان دولت است وجه يا مالي بدهد
راهن: رهن دهنده، عقد رهن، عقدي است كه بموجب آن، مديون مالي را براي وثيقه به راهن دهد.
ربح: به معني ربح پول و يا نزول استعمال مي‌شود.
رسمي: عمل رسمي عملي است كه منسوب به دولت است.
رشوه:‌دادن مالي است به مأمور رسمي يا غير رسمي دولتي به منظور انجام كاري از كارهاي اداري يا قضايي
رشيد: كسيكه داراي وصف رشد است در مقابل غير رشيد يا سفيه استعمال مي‌شود هر رشيدي عاقل است ولي هر عاقلي رشيد نيست.
رقبه:‌عنوان املاك غير منقول
رهن: عقدي است كه به موجب آن، مديون مالي را براي وثيقه به دائن مي‌دهد.
فك رهن: خروج مال مورد رهن از حالت وثيقه بودن
(ز)
زيان: در معني ضرر به كار مي‌رود
زيان ديركرد: به معني خسارت تأخير تأديه است.
(س)
سازش: تراضي طرفين دعوي بر فيصلة نزاع معين در دادگاه و با دخالت دادرس
سب: در فقه از جرايم ضد شرع است و عبارت است از ناسزا گفتن.
سبب: خويشاوندي است بين دو نفر كه براثر رابطة زناشويي بوجود مي‌آيد.
سرقت: ربودن مال و اشياء منقول غير بدون رضاي او بر خلاف حق
سرقفلي: پولي كه مستأجرثاني به مستأجر سابق در موقع انتقال اجاره بلاعوض مي‌دهد و هم‌چنين مستأجر اول به موجر مالك ميدهد
سرمايه‌گذاري: تخصيص اعتبار ومصرف آن براي هدفهاي معين ومخصوص
سفته: عبارتست از سند تجارتي كه به موجب آن امضاء كننده تعهد مي‌كند در موعد معين يا عندالمطالبه در وجه حامل يا شخص معين و يا بحواله كرد آن شخص كارسازي نمايد اسم ديگر آن فته طلب است.
سفيه: كسي است كه تصرفات او در اموال و حقوق مالي خود عقلائي نباشد.
سقوط: تنزل و از بين رفتن حق را گويند.
سكني: حق انتفاع هرگاه به صورت سكونت منتفع در مسكن متعلق به غير باشد آن را سكني نامند.
سلطه: عبارتست از اختيار قانوني شخص بر اشياء يا اموال يا اشخاص ديگر.
سلف: بيعي كه ثمن آن حال و مبيع آن مؤجل باشد.
سلم: ‌بيعي كه ثمن آن حال و مبيع آن مؤجل باشد.
سند: عبارت از نوشته‌اي است كه در مقام دعوي يا دفاع قابل استناد باشد.
سهم: حصة شريك در مال الشركه
سهو: غفلت از چيزي بطوري كه با كوچكترين يادآوري متنبه گردد. هر سهوي اشتباه است ولي هر اشتباهي سهو نيست.
(ش)
شارع: قانونگذار و مقنن
شاكي‌كسيكه از دست ديگري به يكي از مقامات رسمي مرجع شكايت، تظلم شفاهي يا كتبي مي‌كند.
شاهد: كسيكه شاهدت بر امري مي‌دهد.
شبه عقد: عبارت است از يك عمل ارادي كه قانون آن را منع ننموده و بدون اينكه عقدي منعقد گردد ايجاد تعهد در مقابل غير نمايد.
شخص: كسي كه موضع حق قرار گيرد مانند انسان و شركت تجاري
شخص حقوقي: عبارت است از گروهي از افراد انسان يا منفعتي از منافع عمومي
شخص حقيقي: به معني شخص طبيعي است.
شخص طبيعي: اشخاص انساني را گويند كه موضوع حق و تكليف مي‌باشند.
شرط: امري است محتمل الوقوع در آينده كه طرفين عقد يا ايقاع كننده، حدوث اثر حقوقي عقد يا ايقاع را متوقف بر حدوث آن امر محتمل الوقوع نمايد.
شرع: به معني قانون است.
شركت: اجتماع حقوق چند مالك در شيئي معين به نحواشاعه
شريك: كشي كه با يك يا چند نفر ديگر در شيئي يا اشياء معيني به نحو اشاعه ذي‌حق است.
(ص)
صحت‌: يك عمل حقوقي است و عبارت از مطابقت آن عمل با شرايط قانوني مي‌باشد.
صداق: مهر
صراف: بازرگاني كه معاملات پولي مي‌كند.
صغير: كسي كه به سن 18 سال تمام نرسيده باشد.
صلح: عقدي است كه در آن طرفين توافق بر امري از امور كنند بدون اينكه توافق آنها معنون به عنوان يكي از عناوين معروف عقود باشد.
صيغه: در عقود وايقاعات تشريفاتي الفاظ معين را گويند كه عقد يا ايقاع بدون آن الفاظ درست نيست.
(ض)
ضامن: متعهد در عقد ضمان را گويند
ضمان: به معني عقد ضمان است و عبارت است از اينكه شخصي مالي را كه بر ذمة ديگري است به عهده بگيرد.
(ط)
طلب: تعهدي كه بر ذمة شخصي به نفع كسي وجود دارد
(ظ)
ظهرنويس: عبارت است از اينكه دارندة سند دين و مخصوصاً تجاري در پشت سند دستور يا اذن مي‌دهد كه سند را به شخص ديگري بدهد.
(ع)
عدالت: يعني ترك جرايم بزرگ و اصرار نورزيدن بر جرايم كوچك و رعايت مروت
عرف: چيزي كه در ذهن شناخته شده و مأنوس و مقبول خردمندان است عطف قانون به ما سبق: يعني حكومت قانون نسبت به وقايعي قبل از تاريخ وضع و نشر آن
عقد: تعهد يك طرف بر قبول امري كه مورد قبول طرف ديگر باشد.
علت: امري است كه به محض وقوع آن چيز ديگري بدون اينكه تأخيري رخ دهد به دنبال آن واقع شود.
عوض: در معاملات معوض هر يك از دو موضوع مورد معامله را عوض نامند.
عين: اشياء مادي مستقل
(غ)
غش: از جرايم مربوط به تقلب در كسب است.
غصب: تصرف در مال غير به نحو عدوان
غير منقول: مالي كه از جائي به جائي قابل انتقال نباشد مانند زمين و معدن
(ق)
قرار: نوعي رأي است، تصميم دادگاه در امر ترافع
قرارداد: عقود عهدي و تكميلي و مالي و غير مالي و معوض و غير معوض است.
قرض: عقدي است كه بموجب آن يكي از طرفين عقد مقدار معيني از مال خود را به طرف ديگر تمليك مي‌كند كه طرف او مثل آن را از حيث مقدار و جنس و وصف رد نمايد.
قرضه: سندي است حاكي از وجود مبلغي طلب دارندة آن از موسسه صادر كنندة آن
قسم: گواه گرفتن يكي از مقدسات بر صدق اظهار خود.
قصد: مصمم شدن به انجام يك عمل حقوقي از قبيل اقرار، بيع و غيره.
قولنامه: نوشته‌اي غالباً عادي حاكي از توافق بر واقع ساختن عقدي در مورد معيني كه ضمانت اجراء تخلف از آن است.
قيم: نماينده قانوني محجور كه از طرف مقامات صلاحيتدار قضايي در صورت نبودن ولي قهري و وصي او تعيين مي‌شود.
(ك)
كيفر:‌عقوبت و مجازات براي كسي كه خلاف قانون يا اخلاق يا عرف و عادت رفتار كرده و مرتكب عمل شده باشد.
(گ)
گرو‌: مرادف رهن است و گرو دهنده راهن است و گروگير مرتهن است و گروگان عين مرهونه را گويند.
(ل)
لايحه: طرح
م
مؤجل: تعهدي كه انجام دادن مشروط به رسيدن اجل معين باشد.
مأجور: به معني عين مستأجره استعمال شده است.
مؤسس: كسي كه سازمان يا كار يا گروهي را بوجود مي‌آورد.
ماترك: مالي كه با فوت مالك آن و بحكم قانون به وارث تعلق گيرد.
مالك: صاحب ملك، صاحب مال غيرمنقول، صاحب اراضي، صاحب سرمايه در عقد مضاربه
مالكيت: حق استعمال و بهره‌برداري و انتقال يك چيز به هر صورت مگر در مواردي كه قانون استثنا كرده باشد.
مايملك: قسمت مثبت از دارايي شخص را گويند.
مباح: چيزي كه ترك و فعلش جايز است.
مباحات: اموالي كه ملك اشخاص حقيقي يا حقوقي نباشد.
مباشر: كسيكه از طرف مالك بطور مستمر ادارة اموال او را تصدي مي‌كند.
مبيع: عين موجود در خارج يا عين كلي در ذمه كه بعنوان عوض و به انتظار دريافت عوض معلوم به طرف تمليك مي‌شود.
متصالح: قبول‌كننده را در عقد صلح گويند.
متهم: كسي كه فاعل جرم تلقي شده ولي هنوز انتساب جرم به او محرز نشده است.
مثمن: معوض را در عقد بيع گويند.
مجرم: كسي كه مرتكب جنايت يا جنحه يا خلاف مي‌شود.
مجنون: كسي كه فاقد تشخيص نفع و ضرر و حسن و قبح است.
محجور:‌كسي كه فاقد عقل و يا رشد و يا كبر باشد.
محق: كسي كه ادعاء او حق است.
محكوم: كسي كه به حكم كيفري يا مدني يا اداري محكوم شده است.
محل اقامت: محلي كه شخص در آنجا سكونت داشته و مركز مهم امور او نيز در آنجا باشد.
مديون: كسي كه بر ذمه او تعهدي به نفع غير وجود دارد.
مراهنه: هر نوع برد و باخت و شرط بندي به هر وسيله كه صورت گيرد.
مرور زمان: گذشتن مدتي است كه بموجب قانون پس از انقضاي آن مدت، دعوي شنيده نمي‌شود.
مستشار: عضو محاكم عالي
مستعير: كسي كه مال غير را به عاريه مي‌ستاند.
مستغل: اموال غير منقول كه مورد بهره‌برداري است.
مستغلات: اموال غير منقولي كه مورد بهره‌برداري به توسط مالك آنهاست
مستودع: مرادف وديعه گير
مشتري: كسي كه در عقد بيع قبول عقد مي‌كند و عوض مي‌دهد.
مصالح: كسي كه در عقد صلح ايجاب از ناحيه اوست
مضاربه: عقدي است كه به موجب آن يكي از متعاملين سرمايه مي‌دهد با قيد اينكه طرف ديگر با آن تجارت كرده و در سود آن شريك باشند.
معافيت:‌عفو از حق به معني چشم‌پوشي از حق خود به نفع طرف است
معاوضه: عقدي است كه به موجب آن يكي از طرفين مالي مي‌دهد به عوض مال ديگر كه از طرف ديگر اخذ مي‌كند.
معوض: در عقد معوض مالي كه از طرف ايجاب كننده داده مي‌شود معوض نام دارد.
مقاوله نامه: نوشته حاكي از يك قرارداد بين‌المللي را گويند
ملكيت: رابطه‌اي است حقوقي بين شخص و چيز مادي
موت فرضي: موتي است كه بموجب حكم دادگاه دربارة شخصي كه غائب مفقودالخبر شده است فرض مي‌شود
موجر: در اجارة اشياء صاحب عين مال مورد اجاره را گويند.
موصي: كسي را گويند كه طي وصيت تمليكي مال يا منفعتي از مال خود را براي زمان پس از مرگش به ديگري تمليك مي‌كند
(ن)
نايب: كسي كه در امر مخصوصي از طرف شخص كه واجد صلاحيت است به او اختيار خاصي داده مي‌شود.
نحله: هبه
نقل: سلب مالكيت يك مالك نسبت به مال معين و اعطاء آن به ديگري خواه به رضاي مالك باشد و خواه به حكم قانون
(و)
واخواست: اعتراض را گويند
وارث: كسي كه از ديگري مالي را به ارث ميبرد.
وثيقه: مالي است كه وام گيرنده تحت يكي از صور قانوني آن را نزد وام دهنده مي‌گذارد.
وجوب: به معني لزوم عقد يا ايقاع
وديعه: عقدي است كه به موجب آن يكنفر مال خود را به ديگري مي‌سپارد براي اينكه آن را مجاناً نگهدارد
وصيت: اعمال حقوق مدني از طريق استخلاف
وكالت:‌عقدي است كه به موجب آن, شخص به ديگري اختيار انجام عملي را به نام و به نفع خود مي‌دهد وكالت دهنده را موكل و وكالت گيرنده را وكيل نامند.
(ه)
هامش: هر نوشته كه بصورت تغيير يا اضافه در حاشيه سند درج شود و جزء سند باشد.
هبه: تمليك عين بدون عوض و بطور منجر.
(ي)
يد: تصرف در مالي را يد گويند.

 

عمومی...
ما را در سایت عمومی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : مالک omidzeman بازدید : 123 تاريخ : جمعه 10 شهريور 1391 ساعت: 12:39